خوب شایدم دیر نشه دیگه یه کم یواشتر...
ادامه
مطلب
پرستو
تو رو دیگه نمی شناسم
تو حتی حیف دشنامی
نمی دونی چیه دوری
حقیقت داره بدنامی...
به اشکای دل این مادر بیچاره می خندی
کباب ...
ادامه
مطلب
اون گربه دوست داشتنی دلمو چنگ انداخته...
من خنده ام می آید به تمام جاه و جلال و شکوه تاریخی تو که به گرددنت آویزا ن می ...
ادامه
مطلب
شب چله
کفش پاییزی تو !
نم گرفته زیر بارون
دستکش عاشق من
می پوسه از غصه اون!
ستاره توی چشمم افتاده هی فوت می کنم هی برق می زند
گربه پانته آ مثله قناری از قفس پرید.
پرنده ها ...
ادامه
مطلب
پشت این در سبز ی که می بینید جماعت
یه باغ سوخته
چشم این چشمه که کم سو داره میشه
به نحیفی یه ...
ادامه
مطلب
فصل بعد...
تو را یک جای دیگر دیده بودم،
بلیط یکسره در دستهایت
نمایشهای مفد دین مداریت
هزاران پرده پشت چشمهایت
ندا یادم نمی آید ولی ...
ادامه
مطلب
پیاده
پیاده هی پیاده هی پیاده
من و یک حس تاریخی ساده
می خوام تا آخر خط موازی
برم حتی اگه راهی نداره
می خوام ...
ادامه
مطلب
پاس نمی دارند مشتهای تو را انگار توی سر پدرشان می کوبی،ایکاش بی پدریشان را پیشتر حاشا می کردیم.
این ماهی کوچک که توی تنگمی چرخد و سرگیجه می گیرددل بسته به آن سکه های زردچون سال قبلی زود ...
ادامه
مطلب